عکس و خاطرات
سلام اومدم چند تا جمله بگم و چندتا عکس از خاله ریزه بذارم و برم این هفته ای که گذشت خونه هرکدوم از پدربزرگهای آوینا دو شب موندیم اولش چون عسلی سنجش شنوایی و آز تیروئید داشت موندیم خونه بابااینای من که غروبش هم رفتیم و گوشهاش رو سوراخ کردیم... پیش دکتر شهبازی سه راه صدف بعدم که عزیزدلم دو روزی خیلی بدحال بود و معلوم ببود یه دردی داره که ما نمیدونیم کجاشه. بعد از اینکه کلی اذیت شد به پیشنهاد مادرشوهر به قطره استامینوفن دادیم و درکمال ناباوری نازگل آروم شد... لعنت به این رفلاکس کوفتی که باعث شده ما گمراه بشیم و تموم دردها و گریه های آوینا رو به حساب معده دردش بذاریم دیروز و امروز خونه مادرشوهر اینا مشغول دوختن یه شنل قرمز خوشگل برای...
نویسنده :
مامی س
3:03